English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3580 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
treats U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
to deport oneself U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
treat U رفتار کردن
treats U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن با
headmistress U رئیسه
lady principal U رئیسه
administratrix U رئیسه
chairwoman U رئیسه
presidentess U رئیسه
headmistresses U رئیسه
manageresses U رئیسه
chairwomen U رئیسه
manageress U رئیسه
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
directorates U هیئت رئیسه
executives U هیئت رئیسه
executive committee U هیات رئیسه
matriarch U رئیسه خانواده
prioress U رئیسه صومعه
managing committee U هیات رئیسه
sovereign U هیات رئیسه
ladies U رئیسه خانه
lady U رئیسه خانه
executive U هیئت رئیسه
executive commission U هیات رئیسه
matriarchs U رئیسه خانواده
sovereigns U هیات رئیسه
directorate U هیئت رئیسه
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
military body U هیئت رئیسه نظامی
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
postmistress U رئیسه پست خانه
postmistresses U رئیسه پست خانه
officer U عضو هیات رئیسه
officers U عضو هیات رئیسه
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
abbesses U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbess U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
liken U مانند کردن
similize U مانند کردن
likening U مانند کردن
likened U مانند کردن
likens U مانند کردن
equalized U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
lord U مانند لردرفتار کردن
lords U مانند لردرفتار کردن
jellify U ژله مانند کردن
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
mesh U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
to torpedo U تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
meshes U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
eualize U مساوی کردن مانند کردن
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
to live like animals [in a place] U مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
action U رفتار
bad conduct U سو رفتار
dealing U رفتار
treament U رفتار
treatment U رفتار
misconduct U رفتار بد
behavior U رفتار
ergasia U رفتار
behavio U رفتار
treatments U رفتار
comports U رفتار
comporting U رفتار
comported U رفتار
comport U رفتار
conduct U رفتار
actions U رفتار
conducting U رفتار
exploits U : رفتار
exploit U : رفتار
conducts U رفتار
conducted U رفتار
gesture U رفتار
ethic U رفتار
gestured U رفتار
gesturing U رفتار
exploiting U : رفتار
geste U رفتار
havings U رفتار
haviour U رفتار
demarch U رفتار
behaviour U رفتار
gest U رفتار
demeanour U رفتار
demarche U رفتار
deportment U رفتار
thews U رفتار
behaviuor U رفتار
comportment U رفتار
demeanor U رفتار
fal lal U رفتار فریفانه
automatic behavior U رفتار خودکار
target behavior U رفتار اماج
etiquette U روش رفتار
maladdress U رفتار ناهنجار
conducted U رفتار اخلاقی
maternal behavior U رفتار مادری
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
cruelty U سوء رفتار
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com